غلامحسین غریب در10 اردیبهشت سال1332پنجه خروس را به همراه آقای ضیاءپور،و آقای
شیروانی ،سهراب سپهری و بهمن محصص منتشر کردند و در آن نشریه به انعکاس افکار خود پرداختند.
بخشهایی بر گرفته از مقاله ای به نام چگونگی وضع خروس جنگی از ابتدای کار از غلامحسین غریب انتشار در مجله پنجه خروس
- پس از مدتی به این نتیجه رسیدم که در این محیط و در بین این گروه،اهل هنر
بودن،یعنی چون برجهای متحرک که نشان قدمت و کهنه گی از سر رویشان پیداست در خیابان
قدم زدن،با چهره عبوس و بهم کشیده در کافه ی دانشمندان و هنرمندان:واقع در مرکز
بیکاره ها و دلقک ها نشستن و گاه به گاه
با نام بردن یک مشت کتاب و نویسنده ی مختلف با دوستان خود مشاعره کردن.این است وضع
مضحک و مسخره این گروه هنرمند و هنر شناس.
خروس جنگی که یکی از هدفهای فعالیتش جنگیدن با این گروه تقلیدچی و بهم ریختن این بساط حقه بازی بود مسلم بود که مردود،منحرف و بی بندو بار معرفی می شد و افراد آن که دشمن سرسخت سنتهای پوسیده و ناراستی در هنر بودند و در گفتار و کردار از یک مشت تعارف دروغ و بی جا پیروی نمی کردند،جوانان بی تجربه و بی تربیت خوانده می شدند.
خروس جنگی که یکی از هدفهای فعالیتش جنگیدن با این گروه تقلیدچی و بهم ریختن این بساط حقه بازی بود مسلم بود که مردود،منحرف و بی بندو بار معرفی می شد و افراد آن که دشمن سرسخت سنتهای پوسیده و ناراستی در هنر بودند و در گفتار و کردار از یک مشت تعارف دروغ و بی جا پیروی نمی کردند،جوانان بی تجربه و بی تربیت خوانده می شدند.
- خروس جنگی می خواست در محیطی پیش برود که پس از دوران ادبیاتی عظیم و وسیع ،چند
صدسال ادبیاتش عبارت بوده است از یک مشت دروغ ومدح وهجو و احیاناً اگر هنرمندی هم
بوده که آتشی در او زبانه می کشیده است در زیر بار تحمیلات و سفارشهای مختلف چنان
خرد و خمیر شده که جز جرقه ای کوچک چیزی از او برجا نمانده است.آتش عظیمی را که
هنر ایران در دوران اسلامی تا قرن هشتم هجری به پا کرد پانصدسال خاموش ماند و در
هر حال به روشن کردن آن موفق نشدند.این خاموشی دو دلیل داشت
«دلایلی که خروس جنگی در کمال اطمینان ادعا می کند که هیچ یک از این گروه
اساتید حافظ و مولوی پرست به آن پی نبرده
اند»
یکی از این دلایل عدم وجود آن آتش درونی است.آتشی که مولوی می گفت:
آتش است این بانگ نای و نیست باد
هر که این آتش ندارد نیست باد
چنان با این آتش بیگانه هستند که هرگاه صحبتی از آن به میان می آید درست مثل
این است که برای آنها با زبان بومیان افریقا حرف می زنند.
برای شناسایی گروه هنرمندان و هنردوستان ایران باید گفت:مجسمه ها را بشناسید.مجسمه هایی که خود ارزشی ندارند و فقط برای پشت شیشه لباس فروشی به کار می آیند.من این مجسمه ها را خوب شناخته ام.به دلایل فنی و علل ساخته شدن آنها چنان دقت کرده ام که می توانم سراپای وجود چوبینشان را برای هرکس تشریح کنم.
برای شناسایی گروه هنرمندان و هنردوستان ایران باید گفت:مجسمه ها را بشناسید.مجسمه هایی که خود ارزشی ندارند و فقط برای پشت شیشه لباس فروشی به کار می آیند.من این مجسمه ها را خوب شناخته ام.به دلایل فنی و علل ساخته شدن آنها چنان دقت کرده ام که می توانم سراپای وجود چوبینشان را برای هرکس تشریح کنم.
این دسته هنرمندان مثلاً روشن فکر و با سواد ما،اینها که مستقیماً مسئول این
رکود عجیب هنری هستند چنان در زنجیر رسوم و قراردادهای مبتذل همگانی اسیر می باشند
که هرگز شهامت بیان آزادانه کوچکترین خواست های خود را ندارند.و این دومین علت خاموشی
بزرگ هنر ایران است.با هنرمند نماهایی برخورد می کنیم که به هر گونه پستی تن می
دهند هزاران دروغ و نیرنگ به کار می زنند هر نوع تقاضای تحمیلی و سفارشات احمقانه
ای را که غرور هنرمند واقعی هرگز آنها را نمی پذیرد قبول می کنند و نام این آلودگی
و کثافت کاری را راه موفقیت می گذارند.
غلامحسین غریب نشریه پنجه خروس شماره اول 10 اردیبهشت 1332
اما خروس جنگی از همان آغاز بت شکن آمده بود.نبرد سختی را که او با تمام قرارداد های هنری پوسیده،با تمام طرفداران هنر قدیم و هنر مبتذل و تقلیدی امروزی شروع کرده و ادامه می دهد،خاصیتی است که زمان در او پرورش داده است.این چیزی نیست که بنا بر هوس من و همکارانم ایجاد شده باشد بلکه اگر ما نبودیم این تفکر هنری در ایران به وجود می آمد و امروز هم اگر ما نباشیم دیگران آن را پیش خواهند برد خروس جنگی آمده بود بگوید:
ای مقلدینی که عادت کرده اید پیوسته یک صاحب و ارباب را در جلو خود داشته
باشید از این تقلید ،این گدایی مبتذل دست بردارید بیهوده از عظمت هنر خارجی وحشت
نکنید.شما هم آدمید،می توانید زندگی کنید،زندگی آنطور که زمان به دست شما می
سپارد،آنوقت جوشش این زندگی،تلاش این زندگی درد این زندگی به آسانی از شما
هنرمندانی با شخصیت و آفریننده خواهد ساخت،همانطور که در قرن های گذشته ساخته است.
خروس جنگی این را گفت ،با صدای بسیار رسا در روزنامه ها،مجلات،سخنرانی هایی که
مدت سه سال ادامه داشت فریاد زد:ولی این بی دانشی شِگَرف و جُمودت فکری دامنه داری
که گریبانگیر عموم دست اندرکاران هنر در این محیط بوده و هست آنها را از شور
بیکران زیبایی و زیست چنان تهی می داشت که هیچ گونه هماهنگی با این صدا در آنان
پدید نیامد.
خروس جنگی دست از فعالیت برداشت.ولی این عدم فعالیت و تظاهر برخلاف تصوری که
برای اغلب مدعیان پیش آمد شکست نبود.زیرا موضوع هنر و زیبایی با شکست و
پیروزی،موفقیت و عدم موفقیت سرو کاری ندارد.
هنرمند را تنها هدف زندگیست.او فعالیت می کند،فریاد می زند،می جنگد نه برای
آنکه پیروز شود و تاج افتخار بر سر بگذارد،بلکه برای آنکه این تلاش و تکاپو ایجاد
کننده آن جنبشی است که برای او مفهوم حیات را در بر دارد.هنرمند این تلاش و تکاپو
را در یک راه و زمینه خاص و معین ادامه می دهد تا زمانی که توانایی ایجاد آن شور و
جنبش مورد نظر در آن زمینه موجود باشد.
اما در هر نطقه ای که اثری از عدم توانایی به ظهور رسید،فوراً روی می گرداند و
برای بقای شور و جنبش آفریننده ای که در حقیقت ضامن هستی اوست،برای خود زمینه و
راه دیگری جستجو می کند.
برای خروس جنگی هم درست یک چنین وضعی پیش آمد.کوشش و فعالیت ما برای کسب شهرت
و مقام نبود.به همین جهت هنگامی که احساس کردیم محیطی که ما در آن برای ایجاد یک جنبش
هنری فریاد می زنیم از شور آفرینش بسی بیگانه است،دست از فعالیت به آن شکل
برداشتیم و آن جنبش مورد گفتگو را در راههای انفرادی به صورت دیگری دنبال کردیم.امروز
هم که از نو به انتشار نشریه ای مبادرت کرده و بحث هنری اجتماعی را شروع می کنیم
بازهم برای پایداری و بقای جنبش بیکرانه هستی است.
غلامحسین غریب نشریه پنجه خروس شماره اول 10 اردیبهشت 1332
به کوشش کرشمه غریب 18 خرداد 1398