Sunday, July 28, 2019

غلامحسین غریب درباره هوشنگ ایرانی مجله فردوسی 1349



غلامحسین غریب
 
هوشنگ ایرانی شاعري است با ديد وسيع،آگاهي ژرف و دانش كافي.او هم راه نوي را آغاز كرد.راهي نو در بيان احساس كه با تمايلات و واكنش‌هاي معنوي اين روزگار هماهنگ بوده و هست . در كتابهائي مانند. ابليس-.بنفش تند بر خاكستري – شناخت هنر‌- اكنون بتو(ها) مي‌انديشم – كه ايراني منتشر كرد مسائلي از پيچيد‌ه گي‌هاي روان انساني و از رنجهاي عظيم بشريت مطرح شده است كه خواه و ناخواه او را  و گفته‌هايش را ابدي مي‌سازد گوش كنيد به اين چند جمله كه هوشنگ ايراني در آغاز كتاب ابليس درباره شعر نوشته است؛
«بيان ماجراها ،ترسيم يا توجيه زندگي،عرضه سيستم‌هاي جهان‌بيني،به نمايش در آوردن حالات احساسي ....اينها همه در فضاي شعر به كار گرفته مي‌شوند،همه تكه‌هاي سازنده شعر مي‌توانند باشند ،اما شعر اينها نيست.شعر سرگذشت حيات بشري است شعر نماياننده دگرگوني‌هاي وجود اوست،شعر آشكار كننده مرز آگاهي و ناخودآگاهي بشريت است....جريان تحولي را كه شعر بيان مي‌دارد،فارغ از سوها و راستاها ، نمودار حيات زماني و مكاني بشريت است» .
بگذريم از اينكه بعضي قلمزن‌ها كه خود و اعوان و انصارشان را به خدائي رسانده‌اند – راه ايراني را انحرافي و نادرست خوانده‌اند همين نظري كه سي‌سال پيش بزرگان شعر و ادب درباره نيما و سبك كارش گفتند و نوشتند.
آن روزها اين آقايان قلمزن در ميدان نبودند ،نمي‌دانند يا مي‌دانند و خود را به ندانستن مي‌زنند كه اين شعر‌ نو،هنر نو، و داستان جديد با همت و تلاش چه كساني شكل گرفت. آنروزها از نبودن منتقد مي‌ناليديم،نگراني ما اين بود كه چرا صاحب نظراني وجود ندارند كه با اين ارزيابي دقيق كار شاعر و نويسنده‌،اين گودال عظيم بين هنرمندان مترقي و افراد اجتماع  را از ميان بردارند اما امروز كه منتقديني به وجود آمده‌اند و اظهار نظرهاي استاد مآبانه‌شان را مرتب در بعضي نشريات مي‌خوانيم ،متاسفانه يك تخماق بدست گرفته‌اند با يك خورجين ناسزا،براي كوبيدن هر كس كه سبك و طرز نوشتن يا شعر  گفتنش مطابق سليقه آنها نيست.
وبازهم متاسفانه اين رفتار ناروا ،بعضي اظهار نظرهاي صحيح و منطقي آنان را هم درباره مسائل ادبي و هنري،ضايع و تباه مي‌سازد.
غلامحسین غریب 1349

Friday, July 26, 2019

چگونگی وضع خروس جنگی از ابتدای کار-پنجه خروس اردیبهشت 1332


غلامحسین غریب در10 اردیبهشت سال1332پنجه خروس را به همراه آقای ضیاءپور،و آقای شیروانی ،سهراب سپهری و بهمن محصص منتشر کردند و در آن نشریه به انعکاس افکار خود پرداختند.

 بخشهایی بر گرفته از مقاله ای به نام چگونگی وضع خروس جنگی از ابتدای کار از غلامحسین غریب انتشار در مجله پنجه خروس
- پس از مدتی به این نتیجه رسیدم که در این محیط و در بین این گروه،اهل هنر بودن،یعنی چون برجهای متحرک که نشان قدمت و کهنه گی از سر رویشان پیداست در خیابان قدم زدن،با چهره عبوس و بهم کشیده در کافه ی دانشمندان و هنرمندان:واقع در مرکز بیکاره  ها و دلقک ها نشستن و گاه به گاه با نام بردن یک مشت کتاب و نویسنده ی مختلف با دوستان خود مشاعره کردن.این است وضع مضحک و مسخره این گروه هنرمند و هنر شناس. 
خروس جنگی که یکی از هدفهای فعالیتش جنگیدن با این گروه تقلیدچی و بهم ریختن این بساط حقه بازی بود مسلم بود که مردود،منحرف و بی بندو بار معرفی می شد و افراد آن که دشمن سرسخت سنتهای پوسیده و ناراستی در هنر بودند و در گفتار و کردار از یک مشت تعارف دروغ و بی جا پیروی نمی کردند،جوانان بی تجربه و بی تربیت خوانده می شدند.




- خروس جنگی می خواست در محیطی پیش برود که پس از دوران ادبیاتی عظیم و وسیع ،چند صدسال ادبیاتش عبارت بوده است از یک مشت دروغ ومدح وهجو و احیاناً اگر هنرمندی هم بوده که آتشی در او زبانه می کشیده است در زیر بار تحمیلات و سفارشهای مختلف چنان خرد و خمیر شده که جز جرقه ای کوچک چیزی از او برجا نمانده است.آتش عظیمی را که هنر ایران در دوران اسلامی تا قرن هشتم هجری به پا کرد پانصدسال خاموش ماند و در هر حال به روشن کردن آن موفق نشدند.این خاموشی دو دلیل داشت
«دلایلی که خروس جنگی در کمال اطمینان ادعا می کند که هیچ یک از این گروه اساتید حافظ و مولوی پرست به آن پی نبرده  اند»
یکی از این دلایل عدم وجود آن آتش درونی است.آتشی که مولوی می گفت:
آتش است این بانگ نای و نیست باد
هر که این آتش ندارد نیست باد
چنان با این آتش بیگانه هستند که هرگاه صحبتی از آن به میان می آید درست مثل این است که برای آنها با زبان بومیان افریقا حرف می زنند.
برای شناسایی گروه هنرمندان و هنردوستان ایران باید گفت:مجسمه ها را بشناسید.مجسمه هایی که خود ارزشی ندارند و فقط برای پشت شیشه لباس فروشی به کار می آیند.من این مجسمه ها را خوب شناخته ام.به دلایل فنی و علل ساخته شدن آنها چنان دقت کرده ام که می توانم سراپای وجود چوبینشان را برای هرکس تشریح کنم.
این دسته هنرمندان مثلاً روشن فکر و با سواد ما،اینها که مستقیماً مسئول این رکود عجیب هنری هستند چنان در زنجیر رسوم و قراردادهای مبتذل همگانی اسیر می باشند که هرگز شهامت بیان آزادانه کوچکترین خواست های خود را ندارند.و این دومین علت خاموشی بزرگ هنر ایران است.با هنرمند نماهایی برخورد می کنیم که به هر گونه پستی تن می دهند هزاران دروغ و نیرنگ به کار می زنند هر نوع تقاضای تحمیلی و سفارشات احمقانه ای را که غرور هنرمند واقعی هرگز آنها را نمی پذیرد قبول می کنند و نام این آلودگی و کثافت کاری را راه موفقیت می گذارند.
غلامحسین غریب نشریه پنجه خروس شماره اول 10 اردیبهشت 1332



اما خروس جنگی از همان آغاز بت شکن آمده بود.نبرد سختی را که او با تمام قرارداد های هنری پوسیده،با تمام طرفداران هنر قدیم و هنر مبتذل و تقلیدی امروزی شروع کرده و ادامه می دهد،خاصیتی است که زمان در او پرورش داده است.این چیزی نیست که بنا بر هوس من و همکارانم ایجاد شده باشد بلکه اگر ما نبودیم این تفکر هنری در ایران به وجود می آمد و امروز هم اگر ما نباشیم دیگران آن را پیش خواهند برد خروس جنگی آمده بود بگوید:
ای مقلدینی که عادت کرده اید پیوسته یک صاحب و ارباب را در جلو خود داشته باشید از این تقلید ،این گدایی مبتذل دست بردارید بیهوده از عظمت هنر خارجی وحشت نکنید.شما هم آدمید،می توانید زندگی کنید،زندگی آنطور که زمان به دست شما می سپارد،آنوقت جوشش این زندگی،تلاش این زندگی درد این زندگی به آسانی از شما هنرمندانی با شخصیت و آفریننده خواهد ساخت،همانطور که در قرن های گذشته ساخته است.
خروس جنگی این را گفت ،با صدای بسیار رسا در روزنامه ها،مجلات،سخنرانی هایی که مدت سه سال ادامه داشت فریاد زد:ولی این بی دانشی شِگَرف و جُمودت فکری دامنه داری که گریبانگیر عموم دست اندرکاران هنر در این محیط بوده و هست آنها را از شور بیکران زیبایی و زیست چنان تهی می داشت که هیچ گونه هماهنگی با این صدا در آنان پدید نیامد.
خروس جنگی دست از فعالیت برداشت.ولی این عدم فعالیت و تظاهر برخلاف تصوری که برای اغلب مدعیان پیش آمد شکست نبود.زیرا موضوع هنر و زیبایی با شکست و پیروزی،موفقیت و عدم موفقیت سرو کاری ندارد.
هنرمند را تنها هدف زندگیست.او فعالیت می کند،فریاد می زند،می جنگد نه برای آنکه پیروز شود و تاج افتخار بر سر بگذارد،بلکه برای آنکه این تلاش و تکاپو ایجاد کننده آن جنبشی است که برای او مفهوم حیات را در بر دارد.هنرمند این تلاش و تکاپو را در یک راه و زمینه خاص و معین ادامه می دهد تا زمانی که توانایی ایجاد آن شور و جنبش مورد نظر در آن زمینه موجود باشد.
اما در هر نطقه ای که اثری از عدم توانایی به ظهور رسید،فوراً روی می گرداند و برای بقای شور و جنبش آفریننده ای که در حقیقت ضامن هستی اوست،برای خود زمینه و راه دیگری جستجو می کند.
برای خروس جنگی هم درست یک چنین وضعی پیش آمد.کوشش و فعالیت ما برای کسب شهرت و مقام نبود.به همین جهت هنگامی که احساس کردیم محیطی که ما در آن برای ایجاد یک جنبش هنری فریاد می زنیم از شور آفرینش بسی بیگانه است،دست از فعالیت به آن شکل برداشتیم و آن جنبش مورد گفتگو را در راههای انفرادی به صورت دیگری دنبال کردیم.امروز هم که از نو به انتشار نشریه ای مبادرت کرده و بحث هنری اجتماعی را شروع می کنیم بازهم برای پایداری و بقای جنبش بیکرانه هستی است.
غلامحسین غریب نشریه پنجه خروس شماره اول 10 اردیبهشت 1332

به کوشش کرشمه غریب 18 خرداد 1398

Saturday, July 20, 2019

بیوگرافی غلامحسین غریب و سرگذشت خروس جنگی



غلامحسین غریب گرکانی دوم تیر ماه سال ١٣٠٢ در تهران به دنیا آمد .دانش‌آموز دبستان توفیق بود و بعد از گذراندن دوران ابتدایی در کلاس اول دبیرستان دارالفنون نام‌نویسی کرد.
پس از گذشت دوسال ،به ‌وسیله یک آگهی در روزنامه خبردار شد که مدرسه موسیقی نظام در مقطع هنرستان آغاز به کار می‌کند و ضمن تحصیل رایگان در رشته سازهای بادی، کمک هزینه محقری حدود ماهانه ١٢ تومان به هر نفر می‌پردازد.مشکل او این بود که می‌بایست از سال سوم دبیرستان به سال اول هنرستان می‌رفت یعنی ٢سال عقب گرد. این بازگشت کار سختی بود اما ناگزیر آن را پذیرفت. بنابراین در سال اول هنرستان رشته کلارینت (قره‌نی) نام‌نویسی کرد.
غریب دروس هارمونی را زیر نظر پرویز محمود فرا گرفت.پس از گذشت مدت کوتاهی، ١٢ نفر از موسیقی‌دانان کشور چک برای آموزش هنرجویان رشته موسیقی استخدام شدند. در پایان سال دوم ارتش آلمان اساتید چک را به اتهام اینکه ستون پنجم هستند از ایران اخراج کرده و غلامحسین غریب و دوستانش از آموزش‌های این اساتید محروم می‌شوند. ولی همان راهی را که استادان و موسیقی‌دانان چک به آنها آموخته بودند ادامه داده و خیلی سریع به پیشرفت‌های درخشانی دست یافتند.حشمت سنجری،مرتضی حنانه،هوشنگ سنجری ،غلامحسین غریب،احمد ریاحی،یوسف یوسف‌زاده،حسین ناصحی،فریدون فرزانه و ثمین باغچه‌بان همه این استادان در آن زمان با شور و شوق به آموختن سازهای تخصصی خود می‌پرداختند و همین گروه بودند که در سالهای بعد هنرجویان جدیدی را به موسیقی علمی ایران عرضه داشتند.
.
آفرینش ادبی 

غلامحسین غریب فعالیت ادبی‌اش را در ٢۵ سالگی در سال ١٣٢٧ با چاپ و انتشار داستان کوچکی به نام ساربان آغاز کرد.درخاطراتش چنین می نویسد: درست در همین زمان تصمیم گرفتم رنجها و مشکلات نهفته در درونم را از راه ادبیات بیان کنم و پس از مدتی بررسی و مطالعه آنچه باید را انتخاب کردم یعنی ساختن و بیان در ادبیات.ضمنا در این زمان هزینه زندگی خود و خانواده‌ام را هم از راه تدریس ساز کلارینت تامین می‌کردم و این شنیدن و آموزش موسیقی خود برایم انگیزه‌ای شد برای نوشتن و سپس با نشریه خروس جنگی و روزنامه‌های موجود کار را ادامه دادم.

غریب و خروس جنگی
 
غلامحسین غریب به همراه آقایان حسن شیروانی‌ و جلیل ضیاءپور یک گروه هنری به نام «انجمن هنری خروس جنگی» را تشکیل می‌دهند،و مجله‌‌ای به نام خروس جنگی منتشر می‌کنند.دفتر آقای ضیاءپور در خیابان طالقانی و انجمن فرهنگی هنری گیتی که متعلق به آقایان ناصر و محسن مفخم بوده در خیابان لاله زار مرکز کارهای فرهنگی خروس جنگی ها بوده.ازجمله این فعالیتها سخنرانی‌های روزهای جمعه بود که در محل این انجمن برگزار می‌شد.در آن زمان غلامحسین غریب به طور مرتب و منظم داستان‌های نظم و نثر می‌نوشتند تا به این وسیله به هدفشان که  انتشار و بنیان‌گذاری هنر جدید در ایران بود نائل شوند.
آرم انجمن که نقش روی جلد مجلهٔ خروس جنگی است، توسط آقای جلیل ضیاءپور و نام خروس جنگی،به پیشنهاد غلامحسین غریب انتخاب شده بود.خروس جنگی در دوره چاپ می شود.
در خروس جنگی‌(دوره اوّل): در سال۱۳۲۷ آغاز و منتشر می شود می شود.فعالیت دوره اول خروس جنگی در قصه و نقاشی است و در پنج شماره زیر نظر غلامحسین غریب(داستان نویس،شاعر،منتقد و سخنران) جلیل ضیاء پور(نقاش،منتقد و سخنران) و آقای حسن شیروانی(نمایشنامه نویس و منتقد)، منوچهر شیبانی (شاعر)،و با همکاری نیما یوشیج که در هر شماره از نیما یک قطعه شعر و همچنین مقاله کوچکی به نام «حرفهای همسایه» به چاپ می رسید.و در قسمت موسیقی غلامحسین غریب و آقای مرتضی حنانه و موزیسین های دیگر با خروس جنگی همکاری می کردند. بعد از تعطیلی خروس جنگی دوره اول غلامحسین غریب به همراه آقایان ضیاپور و شیروانی و با همکاری نیما یوشیج و هنرمندان دیگر مجله کویر را منتشر می کنند.یکی از آثار او که در مجله کویر به چاپ رسید داستان خورجین یا دوران زمین است 

.
.
آثار غلامحسین غریب در خروس جنگی دوره اول:
  داستانها: نبش- قاب عکس زبان دار من- قلم زن- صنم شیشه ای و معصیت .
مقاله ای در مورد موسیقی فولکلور منتشر شد.

خروس جنگی (دوره دوّم): اولین شماره دوره دوّم خروس جنگی زیر نظر غلامحسین غریب،حسن شیروانی و هوشنگ ایرانی در اوّل اردیبهشت سال 1330 منتشر می شود. در این دوره  آقای شیبانی و ضیاءپور از انجمن هنری خروس جنگی  جدا می شوند وهوشنگ ایرانی به هیئت تحریریه مجله می آید. غریب،شیروانی و ایرانی اصول هنری خود را تحت عنوان سلاخ بلبل اعلام می کنند ،فرم مجله را تغییر داده و بیانیه تند سلاخ بلبل را  در آن چاپ می کنند .



آثار غلامحسین غریب در خروس جنگی دوره دوم 
 
اشعار:برج چینی-ساطور- چاهسار مشرقی 

 سخنرانی غلامحسین غریب درباره صادق هدایت.  ۱۵ اردیبهشت۱۳۳۰ در موزه ایران باستان
 
ضمیر نابه خود در ادبیات – مجله خروس جنگی،  سوم، خرداد 1330

پایان دوره دوم مجله خروس جنگی
  تیر ماه سال 1330 انجمن هنری خروس جنگی خاتمه می‌یابد و غریب را در سوگ خود تنها بر جای می‌گذارد.

ادامه فعالیتهای موسیقی
 
غریب شخصا شغلش را آموزش کلارینت انتخاب کرده بود. روزها در هنرستان عالی موسیقی مشغول کار بود و عصرها به کارهای ادبی‌اش می‌پرداخت. سال ١٣٣٢ برای مطالعه در رشته آموزش سازهای بادی به رُم اعزام شد که در آن زمان مرتضی حنانه هم در کنسرواتوار رم مشغول تحصیل در رشته آهنگسازی بود .
 در بازگشت پس از دوسال، بلافاصله حکمی برای اداره هنرستان عالی موسیقی به او می‌دهند و او با شور و شوق بسیار کارش را جدی و اساسی در هنرستان آغاز می‌کند و به طور دقیق چهارده سال در آنجا کار و فعالیت بسیار سنگین را ادامه می‌دهد. او و دوستانش که به او می‌پیوندند ،همگی از موسیقی‌دان‌های برجسته کشور بودند تلاش می‌کنند تا با پرورش موسیقی‌دان‌های جوان،پرشور و دانشمند در رشته‌های تخصصی ،ایران را از گرفتاری نیاز به نوازندگان خارجی بی‌نیاز کنند و در این امر به نتایج مطلوب و قابل توجهی نیز می‌رسند.

ادامه آفرینشهای ادبی

غریب هم زمان با کار در هنرستان داستان نویسی را هم به طور جدی ادامه می‌دهد و یک مجموعه داستان با عنوان «قصه گوی میدان پرآفتاب»در سال ١٣٤٥ و مجموعه «خون مهر» را در سال ١٣۵١ و مقالاتی نیز در مجله فردوسی و رودکی به چاپ می‌‌رساند.
در همین سالهاست که غریب از ریاست هنرستان کناره‌گیرى مى‌کند و به فرهنگ و هنر مى‌پیوندد. در سالهاى بعداز انقلاب، او به تدریس کلارینت و ساکسیفون ادامه می دهد.
در سال ١٣٨٠ ساربان با مقدمه‌ای از هیوا مسیح تجدید چاپ می‌شود.
 
همچنین مجموعه «آلاله‌ها» که روایتی است از داستان موسیقی و هنر در روزنامه ایران نیز به چاپ می‌رسد.آلاله ها يادداشتهايي به زبان ساده براي دوست ناشناس و خيالي به نام آلاله است كه در آن به نكات ظريفي درمورد موسیقی و ادبیات براي نسل جوان اشاره دارد.
 
غریب هیچ‌گاه نتوانست آنطور که خودش می‌خواست مجموعه‌ای از همه نوشته‌هایش چاپ کند به هر یک از ناشرانی که برای چاپ یک کتاب مراجعه می‌کرد چنین پاسخ می‌شنید:
 هئیت دبیران ما این نوشته‌ها را تایید نمی‌کند»
در خاطراتش تقریبا ٢ ماه قبل از مرگ می نویسد:
من کتابهای زیادی نوشته‌ام که همینطور گوشه‌ای ریخته‌ام و تقریبا یک سال است که نمی‌نویسم.چرا بنویسم؟ و برای چه کسی بنویسم؟هیچ کس نمی‌خواهد.
بارها گفته ام آقایان من که نمی‌خواهم شما از من بی‌خود تعریف کنید فقط می‌خواهم شما آقایان که به نام ناشر و ادیب همه چیز را در دست دارید از دوستان بخواهید انتقاد کنند به من بگویند چگونه بنویسم که برای آنها قابل خواندن باشد.اما هیچکس اظهار نظر نکرد حتی خیلی کوچک،در نتیجه دیگر شور نوشتن برای من نمانده گفتم که یک سال است قلم روی کاغذ نیاورده‌ام و نمی‌آورم تا زمانی که از من بخواهند در حال حاضر یکی دوسالی می‌شود که در انتظار هستم و به شما بگویم حتی یک کلام درباره کار ادبی من گفته نشده .به هرحال امید را از دست نمی‌دهم شاید در آخرین لحظه های حیات این بخت به خواب رفته بیدار شود.
او سال‌های ١٣٨١ تا ١٣٨٣ را با بیماری و کسالت سپری نمود و در ٢٣ آذر ١٣٨٣ از دیارغریب به دیار آشنا سفر کرد و تا آخرین لحظات بسان صخره‌ای محکم و استوار باقی ماند 
.
تهیه و تنظیم کرشمه غریب