Saturday, June 23, 2018

دوم تیرماه زادروز غلامحسین غریب گرامی باد




در وطن خویش غریب

غلامحسین غریب از آن دست هنرمندانی بود که ما برای تقویت بنیان‌های هنر ملی‌مان بدو سخت نیازمند بودیم، و دریغ و افسوس بسیار که او و اندیشه‌های ناب‌اش را در زمان حیاتش درنیافتیم. غریب هم ایران‌دیده و بود و هم دنیادیده، دردها و درمان‌های جامعۀ هنری را بخوبی می‌شناخت، به اهمیت تعلیم و تربیت واقف بود، ضرورت حفظ و ثبت و ضبط فولکلور ایران را می‌دانست، از گنجینۀ اسطوره‌ای، افسانه‌ای و اندیشگی ایرانزمین آگاه بود و به زیباترین وجه در آثارش از آنها بهره می‌برد. اما غریبی که سرشار از شور حرکت برای سامان دادن به هنر این مرزوبوم بود، چگونه و چرا از جایی به بعد دچار یأس و نومیدی شد؟ آنها که غریب و آثارش را می‌شناسند، کمابیش پاسخ دردناک این پرسش را می‌دانند.

امروزه ادبیات ما در چه وضعی است؟ موسیقی ما؟ هنرهای تجسمی ما؟ معماری ما؟ ادبیاتی که روزی هدایت‌ها و محمودها و صادقی‌ها سردمدارانش بودند امروزه به دست عده‌ای جوان که ادبیات را با خاطره‌نویسی و انشاءنویسی و مجازی‌نویسی اشتباه گرفته‌اند و مشتی ناشر سودجو و تعدادی جوایز خلق‌الساعۀ بی‌ریشه افتاده است. موسیقی ما که روزگارانی نه‌چندان دور به همت محمودها و حنانه‌ها و سنجری‌ها طنینی جهانی پیدا کرده بود، امروزه به دست عده‌ای جوان خام شهرت‌طلب و کنسرت‌گذار هنرنشناس افتاده است، هنرهای تجسمی ما اگر روزی بواسطۀ حضور ضیاءپورها، محصص‌ها و پزشک‌نیاها عرصه‌های نوینی را تجربه کرد، امروز اسیر منفعت‌طلبی باندهای دلالان و کاسبان شده و در چنبرۀ نوکیسگان گرفتار آمده، اگر در معماری به دست فرمافرمائیان‌ها، دیباها و سیحون‌ها در حال خلق فضاهای جدید بودیم، اما امروز عده‌ای بساز و بفروش که هیچ درک معمارانه و شهرسازانه و زیبایی‌شناسانه‌ای از یک بنا ندارند به جان این شهر نیمه‌جان افتاده‌اند و دارند آخرین قطره‌های خونش را می‌مکند.

آری ما غریب و غریب‌ها را در غربتی که بر آنان تحمیل کردیم رها کردیم تا امروز شاهد اضمحلال و انحطاط کامل و تمام‌عیار هنر و اندیشه ناب و خلاقانه و پیشرو در این مملکت باشیم. غریب از آن دست هنرمندان دغدغه‌مند بود، کسی که اندیشۀ ”چه باید کرد؟“ لحظه‌ای رهایش نمی‌کرد، اما هیچکدام از به اصطلاح مدیران و مسئولان، آنزمان نیامدند تا از او بپرسند:

"آقای غریب! چه باید کرد؟" در صورتی که اندیشۀ او بخش روشن و مهمی از راهی بود که ما می‌بایست برای حفظ میراث فکری و فرهنگی‌مان و ارتقاء و اعتلای اندیشه و هنرمان می‌پیمودیم. اکنون بر همۀ آنها که با قصۀ غریب و غربتش در وطن آشنایند واجب است تا اشاعه‌گر دیدگاه‌های او و اندیشه‌هایش باشند و مروج میراث برجای‌مانده از او: آن صراحت و رُک‌گویی، آن دقت نظر و باریک‌بینی، آن خلاقیت و نوآوری و آن خیال‌پردازی و آزاداندیشی... مسلماً زیبایی و طراوت اندیشه و نگاه غریب فارغ از زمان و مکان، اذهان ناآرامی  را که به کم راضی نخواهند شد، فتح خواهد کرد، قریب باد چنین فتحی!

محمد جمالی

دوم تیر ماه 1397